کد مطلب:188785 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:163

شهادت امام باقر با توطئه ی هشام
در بررسی زندگی سیاسی امام باقر (ع) نباید از اختلاف درونی برخی علویان با آن حضرت غافل بود؛ زیرا این اختلاف ها هر چند بظاهر رنگی سیاسی نداشت، ولی در نهایت به مسایل سیاسی انجامید.

آن چه این اختلاف ها را به امر سیاست گره می زد، این بود كه خلفا همواره در صدد یافتن راهی آسان برای از میان بردن خط امامت و جریان اندیشه ی شیعی بودند و در این میان بدیهی است كه دامن زدن به اختلاف های درونی آل علی و استفاده از عناصر ناراضی علیه آنان، می توانست شیوه ای راحت و كم پیامد برای حكومت باشد.

هشام بن عبدالملك؛ از همین شیوه استفاده كرد و با تدابیری زید بن حسن را كه نسبت به امام باقر (ع) بر سر میراث رسول الله و امر امامت عداوت داشت، علیه آن حضرت به كار گرفت تا این امر به شهادت امام باقر (ع) منتهی گردید!

ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل كرده است:

زید بن حسن همیشه با امام باقر (ع) در مورد میراث رسول خدا، درگیری داشت و مدعی بود كه او برای دریافت آن میراث سزاوارتر است به این دلیل كه از نسل فرزند بزرگتر است - زیرا زید از نسل حسن بن علی و امام باقر از نسل حسین بن علی (ع) بود - این اختلاف حتی به محكمه ی قاضی نیز كشیده شد.

در یكی از همین محاكم زید بن حسن به زید بن علی بن الحسین - برادر امام باقر (ع) - توهین كرد و زید بن علی بن الحسین سوگند خورد كه دیگر با زید بن حسن



[ صفحه 201]



روبرو نشود.

از روایت استفاده می شود كه در این محكمه ها، شخص امام باقر (ع) حضور نمی یافته، بلكه برادر خود (زید بن علی) را مأمور پاسخگویی به ادعاهای زید بن حسن می نموده است. از این رو، پس از مشاجره ی یاد شده، زید بن علی از امام باقر (ع) خواهش می كند كه دیگر او را از حضور در محكمه ای كه زید بن حسن در آن مدعی است معاف دارد. امام باقر هم می پذیرد.

زید بن حسن كه گویی در انتظار چنین فرصتی بود از این كه می تواند از آن پس با شخص امام باقر (ع) رویارو شود، خرسند شد؛ زیرا امید داشت كه در این رویارویی می تواند امام را تحت فشار و مورد اذیت و بی حرمتی قرار دهد!

زید بن حسن نزد امام باقر آمد تا آن حضرت را به محكمه ی قضا ببرد. امام عازم شد، ولی به او فرمود: ای زید تو اكنون در زیر لباس هایت خنجری را پنهان كرده ای و...

امام در این هنگام گوشه هایی از قدرت امامت را به وی نمایاند و با كرامت های خویش به او اثبات كرد كه امامت امری الهی است و نه میراثی بشری و قراردادی اجتماعی. زید با مشاهده ی كرامت ها، گاه مدهوش می شد و به شدت شگفت زده می گردید، ولی هرگز از غفلت و هواپرستی بیرون نیامد.

زید بن حسن با مشاهده ی آن كرامت ها، سوگند یاد كرد كه دیگر به نزاع با امام باقر (ع) برنخیزد! و از امام جدا شد ولی همان روز به سوی هشام بن عبدالملك [1] حركت كرد.

وقتی كه به حضور هشام رسید گفت: من از نزد ساحری دروغگو می آیم كه برای تو سزاوار نیست او را به حال خود واگذاری.

زید بن حسن آنچه را دیده بود برای هشام بازگفت.

هشام بن عبدالملك به كارگزار خویش در مدینه دستور داد: محمد بن علی را



[ صفحه 202]



دربند بكش و نزد من بفرست!.

آنگاه به زید بن حسن گفت: اگر محمد بن علی را در اختیار تو قرار دهم، آیا حاضری او را به قتل رسانی؟

زید بن حسن گفت: آری.

والی مدینه با دریافت فرمان هشام به عواقب آن اندیشید و به هشام نوشت:

من فرمان تو را رد نمی كنم و این نامه به معنای مخالفت با تو نیست، ولی دوست دارم از سر خیرخواهی با تو سخنی بگویم: مردی را كه از من خواسته ای تا در بند كشیده، نزد تو بفرستم، عفیف ترین و زاهدترین كس در روی زمین است و من به صلاح حكومت تو نمی بینم كه متعرض وی شوی... [2] .

این حدیث طولانی است، ولی به هر حال، زید بن حسن از این طریق به خواسته ی خود دست نیافت. پس از بازگشت از شام به مدینه، سرانجام با تدبیری زین اسب را آغشته به سم كرد و از این طریق امام باقر (ع) را مسموم ساخته، به شهادت رسانید. در این راه دست هشام پنهان است؛ زیرا آنچه هشام از آن بیم داشت و برای حكومت خود از آن نگران بود، از یك سو وجود امام، و از سوی دیگر درگیری علنی با آن حضرت بود، اما از میان بردن امام باقر (ع) به صورت مخفی و به وسیله ی فردی از خاندان علی می توانست او را از هر دو مشكل برهاند! [3] .


[1] در برخي از متون به جاي هشام بن عبدالملك فقط نام عبدالملك آمده است، ولي با توجه به اين كه عبدالملك معاصر امام سجاد (ع) بوده، مي توان مطمئن شد كه هشام بن عبدالملك مورد نظر است و چه بسا لفظ هشام به وسيله ي راويان يا نسخه نويسان ساقط شده باشد.

[2] الخرائج و الجرائح 2 / 600؛ بحار 46 / 329.

[3] نورالابصار 49 و 60.